واسهش جالب بود وقتی فهمید من یه بخشایی از کتابهای قبلا خونده شده رو، بعدها بازم میخونم. میگفت تا حالا نشده که خودش یه کتاب رو دو بار بخونه، ولی من کتابایی دارم که میتونم بعضی قسمتهاش رو حتی از حفظ بنویسم. نمیدونم این چقدر خوبه چقدر بد. اما گاهی رو به روی قفسهی کتابهام میشینم و بهشون نگاه میکنم. نگاه و فکر. به شخصیتها، به داستانشون، و احساسم بعد از مدتها بازم بخاطر داستان آدمهای بین کاغذها به تلاطم میافته. بعضی وقتا دست دراز میکنم و یکی از کتابا رو بیرون میکشم و میرم سراغ یه قسمت خاصش _ که اون لحظه یادمه و دوست دارم دوباره بخونمش. خیلی کم پیش میاد بیهدف کتابای خونده رو ورق بزنم. اکثرا دنبال یه ماجرا یا جملهای خاصی بین اون خطهای تایپشده میگردم.
این وسط گاهی هم پیش میاد که یهو دلم هوای یه کتاب مشخص رو میکنه. میرم و برش میدارم و قسمتهای برای خودمْ دوستداشتنیش رو دوباره و دوباره میخونم.
دیشب از طاقچه بینهایت یکی از اون کتابای خونده نشده و به جاش جویدهشده رو، که خونه موندهبود و نسخه فیزیکیشو نداشتم دوباره گرفتم و تا امشب تقریبا یه بار دیگه کامل خوندمش. این یکی رو دیگه واقعا نمیدونم دفعه چندمه که صفحاتشو ورق زدم و ماجراهای شخصیتهاش رو با علاقه دنبال کردم و به توصیفاتشون از زبون نویسنده لبخند زدم. و البته بعدش هم تحت تاثیر داستانش که دوست داشتم خودم هم توش باشم اما نبودم و زندگی حقیقیم هم خیلی خیلی باهاش فاصله داره، یه حس یاس فلسفی خاص اما ملایم بهم دست داد!
چند وقت پیش یه بار هرچند به شوخی اما شاکی شدم که پس پیشرفت بشر کجاست وقتی ما نمیتونیم بریم توی کتابا. همینجا به سمع و نظر دانشمندان عزیز میرسونم که این نقص همچنان وجود داره، لطفا برطرفش کنن!
پینوشت ۱: اگر تجربهای در این مورد (مدل کتاب خوندنتون و دوباره خوندن یا نخوندن کتابا) یا نکتهای در رد یا تایید بازخوانی کتابا (حتی رمان، و حتی فقط بعضی صفحاتش) دارید، خوشحال میشم اینجا بگید :)
پینوشت ۲: اولین جلسهی کلاسی که تو پست قبلی توضیح دادم و قرار بود من رو از محدوده امن بیرون بکشه، بخاطر ناآرومیهای دیروز مجازی شد، لذا سکوی پرتاب همچنان غیر فعاله! با تشکر از دوستان اغتشاشگر.
- پنجشنبه ۲۱ مهر ۰۱
- ۲۳:۴۳