بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

غیبت

انتظارش رو نداشتم، اما تازگیا نسبت به کسایی که از غیبت کردن ابایی ندارن احساس امنیت نمی کنم.

با خودم فکر می کنم وقتی غیبت کردن روال عادیشونه و پیش روی من از بقیه میگن، هیچ عجیب نیست اگه از من هم پیش روی بقیه حرف بزنن. حرفایی که دوستشون ندارم. حرفایی که دوست ندارم کسی در موردم بزنه.

سه شب پیش تو یه جمع حتی نسبتا کوچیک قرار گرفتم و اتفاقی  توش افتاد، و از دیروز دارم فکر می کنم یعنی فلانی و فلانی و فلانی در مورد اون قضیه پیشِ هم از من حرف زدن؟ احیانا تیکه انداختن یا مسخره کردن یا سرزنش کردن منو؟

این احساس عدم امنیت هم حالا به پوشه ی «غیبت» ذهنم اضافه شده.

من نسبت به استادم این حسو داشتم. یکی دو بار پیش من پشت سر یه دانشجوی دیگه‌ش حرف زد و من می‌گفتم نکنه پشت سر منم با بقیه حرف می‌زنه؟

خیلی حس بدیه.

😑😑🤦🏻‍♀️

این حس خوبه بنظرم، باعث میشه مقابل اون فرد محتاطانه عمل کنی تا ضربه ای هم نخوری بعضی وقتا. کاش منم این حسو داشتم.

محتاطانه عمل کردن خوبه ولی اگه باعث شه کنار بعضیا دچار وسواس تو رفتارات شی خوب نیست.
کاش این احساس عدم امنیت حداقل یه بار به گوش همه می رسید تا بدونیم بقیه ممکنه کنارمون چه حسی داشته باشن از حرف بردنا و غیبت کردنامون.

سلام

غیبت که زشته، ولی من هم نباید زیاد بهش حساس باشم. حالا پشت سرم چیزی بگن و به من بخندند، چی می‌شه؟ هیچی!

می‌توتیم حساسیت‌مون رو کم کنیم.

سلام
بله این بُعد قضیه‌ست که معمولا بیشتر بهش پرداخته میشه، اینکه توصیه میشه حرف بقیه برامون مهم نباشه.
ولی این حسی که ازش صحبت کردم یه جنبه‌ی دیگه‌ست که به نظرم به هر دو طرف آسیب میزنه. من در کنار کسی که غیبت میکنه احساس راحتی نمیکنم و اون هم تبدیل به شخصی میشه که نمیشه باهاش کاملا هم راحت بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan