بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

دوباره و سه باره و چندباره

واسه‌ش جالب بود وقتی فهمید من یه بخشایی از کتاب‌های قبلا خونده شده رو، بعدها بازم می‌خونم. می‌گفت تا حالا نشده که خودش یه کتاب رو دو بار بخونه، ولی من کتابایی دارم که می‌تونم بعضی قسمت‌هاش رو حتی از حفظ بنویسم. نمی‌دونم این چقدر خوبه چقدر بد. اما گاهی رو به روی قفسه‌ی کتاب‌هام می‌شینم و بهشون نگاه می‌کنم. نگاه و فکر. به شخصیت‌ها، به داستانشون، و احساسم بعد از مدت‌ها بازم بخاطر داستان آدم‌های بین کاغذها به تلاطم می‌افته. بعضی وقتا دست دراز می‌کنم و یکی از کتابا رو بیرون می‌کشم و میرم سراغ یه قسمت خاصش _ که اون لحظه یادمه و دوست دارم دوباره بخونمش. خیلی کم پیش میاد بی‌هدف کتابای خونده رو ورق بزنم. اکثرا دنبال یه ماجرا یا جمله‌ای خاصی بین اون خط‌های تایپ‌شده می‌گردم.

این وسط گاهی هم پیش میاد که یهو دلم هوای یه کتاب مشخص رو می‌کنه. میرم و برش می‌دارم و قسمت‌های برای خودمْ دوست‌داشتنی‌ش رو دوباره و دوباره می‌خونم.

دیشب از طاقچه بی‌نهایت یکی از اون کتابای خونده نشده و به جاش جویده‌شده رو، که خونه مونده‌بود و نسخه فیزیکی‌شو نداشتم دوباره گرفتم و تا امشب تقریبا یه بار دیگه کامل خوندمش. این یکی رو دیگه واقعا نمی‌دونم دفعه چندمه که صفحاتشو ورق زدم و ماجراهای شخصیت‌هاش رو با علاقه دنبال کردم و به توصیفاتشون از زبون نویسنده لبخند زدم. و البته بعدش هم تحت تاثیر داستانش که دوست داشتم خودم هم توش باشم اما نبودم و زندگی حقیقی‌م هم خیلی خیلی باهاش فاصله داره، یه حس یاس فلسفی خاص اما ملایم بهم دست داد!

چند وقت پیش یه بار هرچند به شوخی اما شاکی شدم که پس پیشرفت بشر کجاست وقتی ما نمی‌تونیم بریم توی کتابا. همین‌جا به سمع و نظر دانشمندان عزیز می‌رسونم که این نقص همچنان وجود داره، لطفا برطرفش کنن!

 

 

 

پی‌نوشت ۱: اگر تجربه‌ای در این مورد (مدل کتاب خوندنتون و دوباره خوندن یا نخوندن کتابا) یا نکته‌ای در رد یا تایید بازخوانی کتابا (حتی رمان، و حتی فقط بعضی صفحاتش) دارید، خوشحال میشم این‌جا بگید :)

پی‌نوشت ۲: اولین جلسه‌ی کلاسی که تو پست قبلی توضیح دادم و قرار بود من رو از محدوده امن بیرون بکشه، بخاطر ناآرومی‌های دیروز مجازی شد، لذا سکوی پرتاب همچنان غیر فعاله! با تشکر از دوستان اغتشاشگر.

جمعه ۲۲ مهر ۰۱ , ۰۰:۱۶ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚

منم مثل همونم، کتابا رو دوبار نمیخونم. مگه اینکه کتاب جدیدی برای خوندن نداشته باشم.

حالا این کتابی که بارها خوندینش اسمش چیه؟:دی

که این طور
ترجیح میدم اسمشو نگم چون اگه بگم میفهمید چقدر غرق فانتزی ها شدم =))

سلام. سلام.سلام

به نظرم‌خیلی خوبه دوبا ه خوانی،و حتی چندبار خوانی،من هم اینطوری میکنم، و دیگه  شما به داخل کتاب ها رفتین دیگه... ولی اگه اون طوری شمبیاد،خوبه😄ه

سلام به شما
آره با خوندنشون هم میریم توی کتابا، ولی به قول شما اون طوری شم بیاد هیجان انگیزه :)

کتاب رو نمی‌دونم، چندان اهل مطالعه نیستم؛ اما به قول شما خیلی مشتاقم توی بعضی از انیمه‌ها زندگی کنم.

و مزه‌ی غذاهاشون رو بچشم. :)

وای بعضی فیلمها و انیمیشن ها هم همینطور.
من بچه بودم دلم میخواست اون غذای تو انیمیشن راتاتویی رو بخورم

من هم خیلی اهل مطالعه‌ی چندباره‌ی کتاب‌ها هستم بیشتر رمان‌هایی رو که باهاشون حس زندگی کردم یعنی احساس کردم نوشته‌ها و شخصیت‌های داستان من رو درک می‌کنن رو بیشتر میخونم...

اگر کتاب برای خودم باشه زیر جملات خوب خط میکشم و یا گوشه‌ی صفحه‌ی موردعلاقه‌ام تا می‌کنم.

یه مدت هم کلی از جمله‌ها رو جمع کردم تو کاغذای کوچک نوشتم و رولشون کردم و گذاشتمشون تو کپسول بعد از چند وقت هر روز یه دونه‌اش مصرف میکردم :)) همین باعث میشد اون روز دوباره برم سراغ کتاب و صفحاتش رو ورق بزنم.

حالا شاید بگید این دختره دیوونه‌اس من حتی با کتاب‌ها برای خودم فال میگیرم، البته بقیه اعضای کانال تلگرامم هم یاد گرفتم بهم میگن برامون فال کتاب بگیر...

 

خلاصه که با کتاب میشه توی یه ساعت کلی زندگی رو تجربه که کرد که توی یک سال نمیشه:)

خب خدا رو شکر که دو نفر دیگه هم این طوری گفتن و من تنها نیستم =)
منم همینطور، زیر جملات خوبشون خط میکشم، البته تا نمیزنم چون اگه تا بزنم قلب درد میگیرم =)))
چه بامزه. تاثیر مثبتی داشت این کپسولا؟ مثلا ارامش می داد؟ :)
این یکی هم چه با مزه =)) جواباش متناسب در میاد یا نه؟ =)
واقعا کتاب ادمو میبره به جاهایی که نرفتی و با کسایی اشنات میکنه که هرگز خودشون و نوع زندگیشون رو ندیدی

نه من سراغشون نمیرم، حتی سراغ قسمت های قشنگش. مگه اینکه یه رمان هممه جاش منو جذب خودش کرده باشه دراونصورت اره.. تورق میکنم اون کتاب رو. اما این کاری که تو و بقیه توکامنتا میکنی خیلی قشنگه:)

جدی؟
ااینکه یه رمان همههه جاش جذاب باشه یه غربال با دونه های خیلی ریز به نظرم میاد :) چون وقتی به کتابایی که خودم خوندم فکر میکنم، میبینم تعداد این جور رمانا خیلی خیلی کمه.

:))
شنبه ۳۰ مهر ۰۱ , ۱۲:۲۰ حمیدرضا ‌‌‌

برای من سابقه داشته بعضی کتاب‌ها رو تا پنج بار هم بخونم! حتی الان کتاب‌های زیادی هستن که فقط یک بار خوندم و می‌دونم که باید باز هم بخونم، چون یادم رفته و مطالب زیادی هست که باید برام یاد آوری بشه. ولی در کل، تا زمانی که یک کتاب رو کامل نخونیم، از کجا می‌خوایم بفهمیم که اون کتاب کاملاً به دردمون میخوره یا نه؟ یعنی حداقل یک کتاب رو یک بار باید خوند، اگر خوب بود بعدها دوباره خونده میشه و اگر بد بود، میندازیمش کنار، بستگی به خود آدم و نیازهاش داره. بازخوانی کتاب‌ها به نظرم اصلا چیز بدی نیست و اتفاقا اگر که اون کتاب ارزش خوندن چندین باره رو داشته باشه خیلی هم خوبه...

در مورد حداقل یک بار خوندن هر کتاب، من هم نظر مثبت خوندم هم منفی. در واقع سر این بحث که «کتابی رو که دوست نداریم، خوندنشو ادامه بدیم یا نه» هم شنیدم که تا آخر بخونید و هم شنیدم که رهاش کنید و خودتونو عذاب ندید! نمیدونم کدومش درسته ولی بعضی کتابا واقعا از اولش معلومه که تا آخرش هم چیز دندون‌گیری نصیب خواننده‌ش نمی‌کنه.
در مورد باز خوانی هم، درسته👌🏻اگر کتابش مفید باشه و هر دفعه بازم مرور حرفاش کمک‌کننده باشه، دوباره‌خوانیش ارزش داره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan