بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

شاید، نقطه‌ی عطف

_حالا که میخوام خودمو از زیر این تلنبار درس و تک بعدی بودن بیرون بکشم، میبینم که هیچ چیز دیگه ای تو زندگیم نساختم که الان روش سرمایه گذاری کنم...

+ اون چیزی که میخواستی روش سرمایه گذاری کنی اصلا چیز خوب و به درد بخوری بود؟

_آره... بود... اگر به علاقه‌م به زبان بیشتر اهمیت داده بودم، اگر بیشتر و خیلی جدی روی نویسندگی کار کرده بودم، اگر نقاشی رو جدی گرفته بودم... آره، خوب بود، به درد بخور بود. ولی من هیچ کاری نکردم. بعد از این همه مدت به این نتیجه رسیدم که الان شاید هیچ سرمایه ی دیگه ای غیر از درسایی که خوندم و الان به طور خوشبینانه فقط حدود سی درصدش یادمه، ندارم.

+ این که خیلی خوبه! این که به این نتیجه رسیدی. الان میتونی تصمیم بگیری شیوه ت رو عوض کنی، که دیگه مثل قبل نباشی و کارایی که فکر میکردی درستن اما انجامشون ندادی رو انجام بدی.

_ میتونم؟ ولی من خیلی از تصمیمایی که گرفتم رو ناقص گذاشتم. از کجا معلوم اینم مثل اونا نشه؟

+ اگه بخوای قبل از شروع هر کاری این شکلی فکر کنی، زندگی دیگه به چه دردی میخوره؟ اگه اینجوریه پس از همین الان بشین یه گوشه و هیچ کاری نکن چون نمیدونی اینم مثل قبلیا میشه یا نه. این سبک فکر کردن رو بذار کنار و تصمیم بگیر.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan