توی دنیای موازی، صبح ها با نور خورشید از پنجره ی رو به مشرق اتاق زیر شیرونی از خواب بیدار میشم. شب هایی که صبحش قصد زود بیدار شدن دارم پرده های ساده ی سفید با نقش گل های ریز رو کنار می زنم، اما برای روزهای تنبلی یا خوش خوابی، پرده رو کامل میکشم تا اول صبح چشمم رو در نیاره. هر چند، پرده هر طرفی که باشه بازم هر صبح آفتابِ پررنگ یا کمرنگ شده، کف اتاق روی قالیچه ی لاکی رنگ پهن میشه.
دیشب پرده ی اتاق رو پشت گیره ی کوچیک کنار قابش جا انداختم، بخاطر همین امروز صبح با نور خورشید پشت پلک هام از خواب بیدار میشم. هنوز خسته م اما.
- سه شنبه ۳۰ خرداد ۰۲
- ۲۳:۵۵