بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

هشتم: دزیره

سلام!

این دفعه با معرفی یه رمان تاریخی اومدم! اما به نظرم اگر ژانر تاریخی دوست ندارید باز هم این رمان میتونه توی لیست مطالعه تون قرار بگیره.

یادتونه تو معرفی کتاب داستان دو شهر چی گفته‌بودم؟ مطالعه‌ی این کتاب بود که باعث شد دزیره رو دوباره دست بگیرم و بخونمش. قبلا تو ۱۵،۱۶ سالگی یه بار شروع کرده‌بودم به خوندنش، ولی حس کردم زیاد مناسب سنم نیست =)) اون سال گذاشتمش کنار و تابستون پارسال کامل خوندمش.

این رمان در مورد دختر نوجوونی به اسم «برناردین اوژنی دزیره کلری» هست؛ دختر یه تاجر ابریشم، و اهل مارسی فرانسه.

زمان شروع داستان در فرانسه ی چند سال بعد از انقلابه. در واقع  دلیل مطالعه ی این کتاب بعد از رمان داستان دو شهر برای من همین بود.

داستان از جایی شروع میشه که اوژنی (۱) به همراه زن برادرش تصمیم میگیرن که پیگیر آزادی برادرش _اتین_ بشن که بازداشت شده.

اونجا اوژنی با ژوزف بوناپارت _برادر ژنرال ناپلئونه بوناپارت_ (۲) مواجه و آشنا میشه. همین آشنایی باب مراودات این دو برادر با خونواده ی کلری رو باز میکنه.

از اینجا به بعد مجبورم اتفاقات اول رمان رو یکم لو بدم! البته این رخدادها تقریبا همون اوایل داستان هستن و بعدها تو جریان داستان انقدر اتفاقات دیگه می افته که این «لو دادن اول رمان» چیزی از اونها رو اسپویل نمیکنه.

ژوزف با ژولی _خواهر اوژنی_ ازدواج میکنه و مدتی بعد، اوژنی و ناپلئون هم نامزد میکنن، اما قرار میشه که ازدواجشون تا ۱۶ سالگی اوژنی _یعنی دو سال بعد_ به تعویق بیفته. اما دو سال بعد چنین ازدواجی انجام نمیشه؛ چون وقتی اوژنی به دنبال ناپلئون به پاریس میره، با خبر نامزدی ناپلئون با زنی به اسم ژوزفین رو به رو میشه.

اونجا اوژنی با فردی به نام ژان باپتیست برنادوت آشنا میشه و بقیه ی اتفاقات.

 

رمان، تمام دوران به قدرت رسیدن و بعدا هم افول جایگاه و قدرت ناپلئون بناپارت رو روایت میکنه؛ یعنی از زمانی که ناپلئون فقط یک ژنرال بود و عضوی از یک خانواده ی شلوغ و فقیر، تا تبدیل شدن به امپراتور فرانسه، و بعد هم تبعید شدنش به جزیره ی سنت هلن. من توی بخش هایی از رمان گاهی به این فکر میکردم که «داستان از چه موقعیتی شروع شد و به کجا رسید!»

البته با این تفاسیر فکر نکنید این رمان کاملا در مورد ناپلئونه. همونطور که از اسم کتاب بر میاد شما با داستان زندگی دزیره رو به رو هستید؛ اما به اقتضای داستان و اتفاقاتش، از ناپلئون هم خواهید خوند.

 

رمان از زبان اول شخص روایت میشه و به این شکل هست که دزیره، خاطرات خودش رو به همراه تاریخ، توی دفترچه ی اهدایی پدرش _مسیو کلری_ یادداشت میکنه.

 

____________

1. اوایل رمان، همه شخصیت اصلی کتاب رو «اوژنی» صدا میزنن. پس چرا اسم رمان «دزیره» است؟ در واقع طی یکی از اتفاقات رمان، اوژنی تصمیم میگیره خودش رو دزیره معرفی کنه و بعدا هم همه به همین اسم صداش میکنن.

2. طبق نوشته های این کتاب، نام خانوادگی بناپارت ها در ابتدا «بوناپارت»، و اسم ناپلئون هم «ناپلئونه» بوده. البته ابتدای رمان جنگ و صلح، از ناپلئون تحت عنوان «بوئوناپارته» یاد شده. نمیدونم این تفاوت بین بوناپارت و بوئوناپارته چقدر به تفاوت در ترجمه برمیگرده.

ممنون از توضیح. یادمه تو کتابخونه کتابش مفقود بود منم فعلا از خوندنش منصرف شدم. ولی توی لیستم هست چون از کتاب‌های داستانی تاریخی خیلی خوشم میاد.

قالب جدید اینجا چه قشنگه =)

خواهش میکنم☺️
آره دقیقا منم کتابای داستانی تاریخی رو دوست دارم. اینم قشنگ بود.
ممنونم😀گفتم یه صفایی به وبلاگ بدم😁
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan