بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

روزگار

بهترین روزگار و بدترین روزگار بود. دوران خرد و روزهای بی‌خردی، بهار امید و ‌زمستان ناامیدی. پیش روی‌مان همه چیز بود و هیچ چیز نبود، همه به سوی بهشت می‌رفتیم و همه از آن دور می‌شدیم.

 

 

جملات ابتدایی کتاب «داستان دو شهر» چقدر شبیه تصور من از این روزها و این دورانه :)

 

 

_________

پی‌نوشت: عنوان «روزگار»؛ اسم اولین بخش از کتاب داستان دو شهر، نوشته‌ی چارلز دیکنز

آخ خدا..چه قدر درد داریم این روزها هممون.

«به زودی حالمان خوب می‌شود»… ؛)

با اینکه‌ تاحالا از چالز دیکنز کتابی نخوندم ولی نمیدونم چرا نوشته هاشو دوست دارم فکر میکنم بخاطر دیدن فیلمی که از روی داستان کتاب دیکنز بوده خوشم میاد :))

این کتاب اولین مواجهه‌ی من با آثار چارلز دیکنزه؛ تازه دیروز شروعش کردم ولی ازش خوشم اومده و جذبم کرده :)
اسم این فیلمی که شما دیدی چیه؟

وقتی خوندی یه توضیح خوب دربارش بنویس تا ماهم بخونیم :))

 

من سرود سال نو رو دیدم از دیکنز بود و فکر میکنم الیور توییست هم از دیکنز بوده

حتما ان‌شاءالله ؛))

آهان، درسته👌🏻
آره اون هم از دیکنزه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan