بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

پنجم: احضاریه

سلام!

قبل از معرفی اول یه چیزی بگم: این مدت میزان فعالیتم تو فضای وبلاگ تقریبا صفر بود، از قضا میزان مطالعه م نسبت به قبل یکم بیشتر شده بود و دو سه تایی کتاب رو تو این زمان تموم کردم اما معرفیشون تو وبلاگ، باقی موند. واسه همین یکی دوتا از معرفیهای پیشِ رو، چند هفته ای بعد از اتمام اون کتاب نوشته شدن. امیدوارم به خوبی خودتون ببخشین :)

.

.

کتاب احضاریه از آقای علی موذنی یه کتاب محرمی دیگه بود که من چند هفته پیش تمومش کردم. معرفی الانم هم با توجه به چیزایی هست که ازش یادمه.

قبل از خوندنش یه پیش زمینه ازش داشتم و اون هم اینکه؛ این کتاب در مورد حضرت زینب سلام الله علیها هست.

بله، این کتاب در مورد حضرت زینب سلام الله علیها ست اما نه کاملا. در واقع نباید انتظار داشته باشید که کل کتاب از زندگی حضرت صحبت شده باشه چون اینطور نیست.

کتاب دو تا جریان زمانی متفاوت داره. یکی زمان حال؛ که از زبان فردی به اسم مسعود روایت میشه، و دیگری هم هزار و خرده ای سال پیش در زمان زندگی حضرت زینب، و البته داستان اون بخش از کتاب هم صد در صد و مستقیما در ارتباط با حضرت زینب نیست و (و اگر اشتباه نکنم) یه قسمت هاییش در مورد حضرت علی و معاویه هم هست (فکر نمیکردم بعد از چند هفته بیام و موقع معرفی، یه بخش از کتاب رو دقیق یادم نیاد :/ متاسفانه کتاب هم الان پیشم نیست که بهش رجوع کنم).

داستان مسعود حول سفر به کربلا در ایام اربعین میچرخه؛ سفری که مسعود خیلی دلش راضی به اون نیست و تو بعضی موقعیتها دلش میخواد بیخیال بشه و برگرده به شهرشون. در مقابل، خواهر مسعود _عارفه_ خیلی دلش میخواد این سفر رو بره اما یه مشکلاتی سرِ راهِ رفتنشه.

در مورد جریان زمانی دیگه ی کتاب، باید بگم از کودکی حضرت شروع میشه _زمانی که حضرت زهرا هنوز زنده هستن_ و بعد به ازدواج حضرت زینب میرسه و نهایتا هم واقعه کربلا و اسارت.

چیزی که ممکنه در مورد این نوع کتابها سوال ایجاد کنه اینه که آیا مطالب تاریخیش تکراری هستن یا نه. خب در جواب این سوال باید بگم این کتاب برای من اینطوری نبود و بعدش این حس رو نداشتم که «من این مطالب رو قبلا هم میدونستم و تکراری بود و نیازی به خوندن دوباره نبود».

 

چندتا جمله ی دیگه هم در مورد این کتاب تو ذهنم دارم که میترسم تحت تاثیر فراموشی و بازیهای ذهنم تو این مدت فاصله ی بین مطالعه و معرفی، کاملا درست نباشن و به دور از انصاف در مورد این کتاب حرف زده باشم.

فقط یه چیز دیگه در مورد کتاب این بود که آخرش جای مسعود و عارفه عوض شد و من خیلی درست متوجه نشدم تو اون قسمت از کتاب دقیقا چه اتفاقی افتاد، لذا اگر کسی این کتاب رو خونده خوشحال میشم بدونم اون آخر چی شد :)

(اومدم کتاب معرفی کنم بعد آخرشو دارم از شما میپرسم =]] )

ممنون که معرفی رو خوندین، و امیدوارم با این توضیحات دست و پا شکسته در حق این کتاب جفا نکرده باشم.

 

 

پی نوشت: دوباره با قالب در افتادم! ایراداش رو ان شاءالله درست میکنم، لطفا با اغماض بنگرید! :)

سلام

خیلی کتاب قشنگیه!

سلام ؛)
خوب و روون بود به نظرم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan