در تمام سالهایی که اینچنین خود را حفظ کرده، به خوبی آموختهبود چگونه از هر تهدید برای خود نردبانی از فرصت بسازد. هیچگاه با دگرگونیهای روزگار غافلگیر نمیشد چرا که استعداد شگرفی در وفق دادن خود با شرایط تازه داشت. و چون با همهی منتفذان و قدرتمندان رابطه و معامله برقرار کردهبود، به هیچکس جز خلیفه که از آن گریزی نداشت، وابستگی نشان نمیداد. و این شعار همیشگیاش بود که «با همه متحد باش تا به هیچکس وابسته نباشی.»
اما اینبار با گذشتهها فرق داشت، چرا که مردی به قدرت رسیدهبود که در هیچکدام از چهارچوبهای او نمیگنجید و با تمام سیاستمداران و حاکمانی که در عمرش دیدهبود، تفاوت میکرد. نه اصول آنان را داشت، نه از روش آنان پیروی مینمود و نه از قدرت برای خود متاعی میخواست.
به خوبی میدانست که علی نه تنها او را به حکومتی نصب نخواهد کرد، بلکه تا سر حد امکان دستش را از هر چه بوی قدرت و ثروت بدهد، کوتاه خواهد نمود. از سوی دیگر نه در او نقطهضعفی مییافت که مردم را علیهش به جنبش درآورد و نه در یاران و نزدیکانش خللی میدید که با آن او را سرزنش نماید. و از اینها مهمتر او را انسان کمهوشی نمیپنداشت که گذشته و سابقهی او را فراموش کردهباشد و با زبانی چرب و شیرین فریب بخورد.
علی را دارای چنان شناخت عمیقی میدانست که هیچگاه در دام و فریب سیاستهایش گرفتار نمیآمد. پس کوچکترین امیدش را هم از دست داد و همچون لاکپشت که در خود فرو میرود، در فلسطین خانهنشین گشت. تا اینکه نامهی معاویه، آن آتشهای زیر خاکستر را فروزان کرد و آرزوهای به خوابرفتهاش را دوباره بیدار ساخت.
از معاویهبنابوسفیان به عمروبنعاص
من نزد تو خدایی را میستایم که جز او نیست.
بیشک خبر علی و طلحه و زبیر به تو رسیدهاست. بدان که فرزند ابیطالب، جریربنعبدالله را نزد من فرستاده تا برای خویش بیعت بستاند. نفسم را در سینه حبس نمودهام تا بیایی. بیا تا امری را با تو در میان نهم.
با درود بسیار.
پس از بیست سال، سلمان کدیور
پینوشت: به مناسبت شهادت آقا امیرالمومنین علیهالسلام
- چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۰۰
- ۰۲:۴۵