باید همین اول اعتراف کنم که من از اون آدمام که بعضی چیزا خیی ذهنمو به خودشون درگیر میکنن.
اختلال ذهنی ندارم( یعنی امیدوارم نداشته باشم) اما یه سری اتفاقات به روش های مختلف توی ذهنم قدم رو میرن.
الان که نزدیک به یه هفته از اتمام امتحانام میگذره و یه موج عظیم و سهمگین از فشار و استرس از روی سرم رد شده، کم کم استرسای جدید دارن از راه میرسن!
بالاخره میشه اینطوری هم بهش نگاه کرد دیگه! از اون نوع نگرش های منفی که هر اتفاقی میفته به چشم یه حادثه ی ترس آور میبینیش.
طبیعتا هیچ آدم سالمی هم خوشش نمیاد سریع استرس بگیره و فکرش درگیر شه و من نیز هم.
البته باید اینم بگم که من برای توصیف این حالت، یکم هم اغراق کردم وگرنه انقدر هم ترسناک نیستم
یه روانشناس به اسم پیاژه هست که از چیزی به اسم طرحواره ها صحبت میکنه و میگه از کودکی به تدریج طرحواره هایی توی ذهن افراد ایجاد میشه که شخص پیشامدهای بعدی رو هم از اون عبور میده. اگر مطابقت داشت که رد میشه و هیچی، اما اگه مطابقت نداشت یه عدم تعادل پیش میاد و طرحواره تغییر میکنه یا طرحواره ی جدید ساخته میشه( امیدوارم حرفای بنده خدا رو درست منتقل کرده باشم!).
در این رابطه احتمالا من یه طرحواره ی استرس دارم که باعث میشه همچین رفتاری بروز بدم.
اگه راه حلی برای کاهش استرس دارید حتما استقبال میکنم.
- چهارشنبه ۲۵ تیر ۹۹
- ۱۱:۵۲