بهارزاد؛ زاده‌ی بهار

روزی، جایی، دقیقه‌ای؛ خودت را باز خواهی یافت و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت... (پابلو نرودا)

استرس!

باید همین اول اعتراف کنم که من از اون آدمام که بعضی چیزا خیی ذهنمو به خودشون درگیر میکنن.

اختلال ذهنی ندارم( یعنی امیدوارم نداشته باشمlaugh) اما یه سری اتفاقات به روش های مختلف توی ذهنم قدم رو میرن.

الان که نزدیک به یه هفته از اتمام امتحانام میگذره و یه موج عظیم و سهمگین از فشار و استرس از روی سرم رد شده، کم کم استرسای جدید دارن از راه میرسن!indecision

بالاخره میشه اینطوری هم بهش نگاه کرد دیگه! از اون نوع نگرش های منفی که هر اتفاقی میفته به چشم یه حادثه ی ترس آور میبینیش.

طبیعتا هیچ آدم سالمی هم خوشش نمیاد سریع استرس بگیره و فکرش درگیر شه و من نیز هم.

البته باید اینم بگم که من برای توصیف این حالت، یکم هم اغراق کردم وگرنه انقدر هم ترسناک نیستمcheeky

یه روانشناس به اسم پیاژه هست که از چیزی به اسم طرحواره ها صحبت میکنه و میگه از کودکی به تدریج طرحواره هایی توی ذهن افراد ایجاد میشه که شخص پیشامدهای بعدی رو هم از اون عبور میده. اگر مطابقت داشت که رد میشه و هیچی، اما اگه مطابقت نداشت یه عدم تعادل پیش میاد و طرحواره تغییر میکنه یا طرحواره ی جدید ساخته میشه( امیدوارم حرفای بنده خدا رو درست منتقل کرده باشم!).

در این رابطه احتمالا من یه طرحواره ی استرس دارم که باعث میشه همچین رفتاری بروز بدم.

اگه راه حلی برای کاهش استرس دارید حتما استقبال میکنم.

 

1. دانستن اینکه دنیا دوروز بیشتر نیس

2. باور داشتن به اینکه اعصاب تو از همه چیز با ارزش تر است

3. دوری از انسان های استرسی و مضطرب و منفی نگر.

 

حالا رو همینا تمرین کن D:

ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan